دیدن زلف یار بس حرام است امروز
خیال حرف یار بس گران است امروز
دین و ایمان در نور دیدن سهل است امروز
خشم یار طلبکار دیدن بس قریب است امروز
ساجدا شرم کن که حیا را مفت داده اند امروز
در تمنای عشق کن مدارا امروز
دیدن زلف یار بس حرام است امروز
خیال حرف یار بس گران است امروز
دین و ایمان در نور دیدن سهل است امروز
خشم یار طلبکار دیدن بس قریب است امروز
ساجدا شرم کن که حیا را مفت داده اند امروز
در تمنای عشق کن مدارا امروز
عین الیقین شهرت عقابم
از سرت همچو سنگ پرتابم
گرچه دل کند مرا یادم
گوش از چشم ، بریده بردارم
ساجدا کن گوش سخن حق هر دم
عابدا کن گوش سخن حق هردم
س.ش
S.sh
این شعر رو بافکر نوشتم اگر تونستید رمز راز نهفتشو پیدا کنید !
امشب جلو در مغازه نشسته بودم یه لامپ کم مصرف از این سفیدا دستم بود
نمیدونم چرا یاد ادیسون افتادم! فکرشو بکنید چند سال پیش که لامپ کم مصرف وارد بازار شد
هیچکی فکرشو نمیکرد یه روزی لامپای رشته ای از صحنه روزگار محو میشن لامپ هایی که اصالت داشتن !
لامپ هایی که هممون تجربه درس خوندن اونم زیر یه لامپ رشته ای جوری که سایه نور زردش رو برگه بیفته رو داشتیمو چه مشق هایی که ننوشتیم!
فکرشو بکنید لامپ رشته ای خودش گور خودشو کند به بشر کمک کرد تا به پیشرفت علمی برسه
جالا بشر با علمش لامپ رشته ای رو منسوخ شده میدونه
عجب دنیای عجیبی
یا رب گناهکارم و آلوده دامنم
تو چارهساز و از همه بیچارهتر منم
مأیوس از عنایت و لطف تو نیستم
با این همه گناه که باشد به گردنم
صد بار توبه کرده و توبه شکستهام
این بار توبه کردم از این توبه کردنم
از هر چه توبه کرده ام آقا، گذشت کن
بر این همه توسّلِ بی جا، گذشت کن
حبِّ گناه، مانده بر این، قلبِ عاصِیَم
دارم فقط به دل، غمِ دنیا، گذشت کن
هر شب به صد بهانه، به دنبالِ هیئتم
فردای آن، بدی ست مُهیّا، گذشت کن