یه مدت نبودم بعد یه مدت باز رفتم سراغ سایت و یک سایت طراحی کردم لطفا نظرات خودتونو دریغ نکنید !
میخوام ببینم نقطه ضعف سایتم چیه
یه مدت نبودم بعد یه مدت باز رفتم سراغ سایت و یک سایت طراحی کردم لطفا نظرات خودتونو دریغ نکنید !
میخوام ببینم نقطه ضعف سایتم چیه
یخ ایسگاه تمام شده بود و مسیر بسته ،تا ایسگاه هم هنوز مسافت زیادی داشتم فکری به ذهنم خطور کرد چون برگشت برایم امکان نداشت و ماشین امانت بود یک قالب یخ را بیرون انداختم و دیگری را برداشتم تا حملش کنم و با خود ببرم تنها چیزی که داشتم یک پوشنده کوله بود که با بسم الله ... شروع کردم به حرکت چشمان سنگین اطرافیان را از فاصله های دور نزدیک حس میکردم از درونم یک چیز مرا از ادامه باز میداشت ان هم ترس از ریا ولی چیز دیگری بود که مرا به جلو ه میداد انگار زیر شانه ام را گرفته بود هرچه سریع تر میرفتم یخ سالم تر میماند و به علت آفتاب شدید مجبور بودم سریع یخ را برسانم دستهایم یخ زده بود سرمای قالب یخ در مبارزه با گرمای درونم در حال جدل بود و من پوشنده ای که متعلق به کوله کوهنوردی ام بود به دور یخ پیچیده بودم و روی دوش دوان دوان به سمت ایستگاه صلواتی میرفتم نمیدانم چطور اما هر طوری که بود روی پاها نشسته و از دیواره رودخانه که حدود 10 متر هم میشد پایین رفتم اما بالا رفتن از آن سمت رود خانه سخت تر بود پاهایم را تکانی دادم یخ را طوری که بیشتر در کنترلم باشد با دو دست بر روی بدن محکم کردم و با قدم های کوتاه و احتیاط شروع به بالا رفتن کردم طوری که یخ در بیشترین امنیت باشد !
اگر یخ نمیرسید شربتی که در ایسگاه پخش میشد دیگر خنک نبود و تمام زحمات چند روز گذشته من و بقیه به هدر میرفت به دلیل افزایش فراوان جمعیت مسیر کاملا بسته شده بود و ما فکر اینقسمت را نکرده بودیم.
وقتی به بالای رودخانه رسیدم انگار قدرتی تازه یافتم و یخ را روی دوش گذاشته و با تمام توان به سمت ایستگاه دویدم وقتی رسیدم به خودم افتخار میکردم و از کارم لذت میبردم اینجا بود که درد انگشتانم شروع شد نمیدانستم باید چه کنم که یادم آمد درد فراموش میشود اگر فراموشش کنیم رفتم و شروع به کمک کردم به بچه هایی که شربت پخش میکردند و اینگونه بود که درد فراموش شد و من هنوز وقتی به لحظه ای که یخ را برای حمل حدود 800متری و گذر از رودخانه فصلی (خشک) برداشتم فکر میکنم میترسم و البته افتخار .
یک بچه هیئتی
نظر فراموش نشه دوستان
محرم یعنی شور حسینی و شعور علوی در سایه عدل الهی با تکیه بر حجت الهی
با ذکر یاعلی انگار فراموش میشود درد و قوت میگیرد دست ها ، با ذکر یا حسین انگار سوزش از سینه بر قلب میرود !! ابالفضل گویان دست ها علم میشوند تا عرش و بر سینه فرود می آیند هر ضرب و هر ضربه ،هر رجز و هر ندبه ، هر قطره از اشک ها لحظه ها انگار تند میشوند نمیفهمی کی تمام شد نمیفهمی چطور تمام شد چشم هایت را باز میکنی میبینی سفره را جمع کرده اند.
س.ش
در عزاداریها دعای جوانان فراموش نشود البته بعد از دعا برای فرج....
یا حیدر و یا علی بر لب یا زینب و یا زهرا بر دل
از لعل چه خواهی بیش از این جز درخشش در دل
سبک بالم در آسمان شب های تیره و تارم
نمناک اشک یار است چشم های همجوارم
بر قایق خیالم من ریسمان ها ببستم
ریسمان های عرشی کز آن بر زمین رسیدم
س.ش
کربلا با عشق میخواند همی پرستو های بال ایریشمی
کربلا با قلب مسیازد همی استوارنامه های زرین بلعمی